من نیز راهی دیار عشق شده ام
من نیز راهی کربلاشده ام
کرب یعنی زمین بلا یعنی بلا
اما من نیز عاشق کربلا شده ام
دل به دریا زدم نهنگ عشق مرا بلعید اما چه کنم که من تنها،تلخم مرا با اولین فواره ابش بیرون افکند
چه کنم که به هر جا رفتم با دست خالی برگشتم
شاید که در این دنیا جای نیست
در زندان کالبد تنم به حبس ابد متهمم دیر زمانیست خسته ازین بند و زندان بانش هستم محصور شدم در غم هر صدم ثانیه در این هزاران قرن به من میگذرد