شعر و دلنوشته

شعر و دلنوشته

شعر و دلنوشته ها جوانی مهربان و با ذوق اقای عرشیا
شعر و دلنوشته

شعر و دلنوشته

شعر و دلنوشته ها جوانی مهربان و با ذوق اقای عرشیا

نیایش

دوست دارم

شبی را تاسحر بیدار باشم

با دل خود هوشیار باشم

گویمش ای جان ای جان شیرین

گوید مرا باخود چه کرده ایی ای صاحب زرین

گفتم اورا که غمی بزرگ دارم

دل گفت به خدا بسپار نیایش کن

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.