شعر و دلنوشته

شعر و دلنوشته

شعر و دلنوشته ها جوانی مهربان و با ذوق اقای عرشیا
شعر و دلنوشته

شعر و دلنوشته

شعر و دلنوشته ها جوانی مهربان و با ذوق اقای عرشیا


زیادباشی زیادهستی همه جا

در کنار ادمیان نمیتوان بود زیاد

درگور نیز زیاد هستم موران میخورنم زیاد

پس و کی و کجا نخواهم بود زیاد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.