دوست دارم شب را
ان شبی را که باتو سحر کنم
روزگارم تاریکست بدون تو
برگرد برگرد برگرد
برگرد بیا بر من بتاب
هستیم به فدایت
زندگانیم برگرد
F.Y#
عذابیست مرا تا ابد
تاب و توانش را ندارم
مرگمیخواهم مرگ
ای عزرائیل بیا با توام بیا
میخواهم ببری مرا
ببر مرا بدرک و جهنم
فقط ببر ببر
عرشیا مرد زین غم و غصه
دگر تاب ندارد
این کمرخم شد راست قامت نمی شود
عرشیا مرگ می خواهد عزرائیل بیا
بیا که دوستت دارم عزرائیل
بیا ببر به جهنم مرا تا اسوده شوم زین غم
دوست دارم شبی را تا سحر باتو باشم
ان شب شب وصالست و مراد
شب شادی و شور نشاط
دوست دارم ان شب تاسحر در بغل تو باشم
دوست داشتن سبدیست پرزمهر
پر زگل و شیرینی و نقل و نبات
همدیگر را دوست بداریم
که کینه افت زنده بدون ادمیست